به گزارش سینماپرس، منصور براهیمی نویسنده «آتش و باد» در گفتگو با خبرنگار رادیو و تلویزیون خبرگزاری فارس، درباره نقطه آغاز نگارش فیلمنامه و اینکه آیا فیلمبرداری با فیلمنامه کامل شروع شده یا خیر گفت: بخش عمده متن قبل از کلید خوردن سریال آماده شده و در اختیار بازیگران اصلی قرار گرفت اما در جریان تصویربرداری و به تشخیص آقای راعی نقش برخی شخصیتها پررنگتر شده و در نتیجه به متن اضافه شد. در این وضعیت که آقای راعی هم کاملاً درگیر تولید شده بود، نگارش فیلمنامه به موازات تصویربرداری رقم خورد و من و آقای گُلبن با هماهنگی آقای راعی بخشهای جدیدی را به سریال اضافه میکردیم.
وی افزود: بدیهی است که در این شرایط، هم کار ما به عنوان نویسندگان فیلمنامه و هم کار آقای راعی به عنوان کارگردان سخت میشد چراکه نباید تضادی بین متن فیلمنامه و شخصیتها و آن چه در حال تولید بود پیش بیاید، کار اگر چه سنگین بود اما برای من تجربه جالبی محسوب میشد.
شیوه نگارش فیلمنامه «آتش وباد» بر اساس قصهگویی جمعی بود
این نویسنده درباره چگونگی نگارش متن فیلمنامه توسط سه نفر نیز توضیح داد: همانطور که اشاره کردم آقای راعی طراح قصه بودند و البته مواد اولیه پژوهش را فراهم آوردند البته در تمام مراحل کار نکاتی را به من و آقای گلبن منتقل میکردند که در قوت گرفتن متن و پویایی آن موثر بود. اصولاً ارتباط میان ما سه نفر به گونهای بود که بدون این که تقسیم کار خاصی داشته باشیم با جلسات و گفتگوهای متعدد و گاه طولانی قصه را گام به گام پیش میبردیم. در عمل آن چه اتفاق افتاد یک قصهگویی جمعی بود. معمولاً من هر ایدهای که در این جلسات درباره قصه مطرح میشد بلافاصله ثبت میکردم و در ادامه آن را پرورش میدادیم. در این قصهگویی جمعی بود که شخصیتها بارور میشدند و البته بحثهایی طولانی درباره آنها داشتیم.
در دیالوگنویسی به دنبال «سبک» بودیم نه زبان تاریخی
براهیمی درباره شیوه دیالوگنویسی «آتش و باد» گفت: ما از همان ابتدا روی این سبک توافق کردیم. من به دوستان گفتم ما که نمیخواهیم یک سریال تاریخی بسازیم که لازمه آن پایبندی به واقعیات است، ضمن این که نام طایفهها و ایلات و مناطق هم که ساختگی است. فقط چند رویداد تاریخی را با هم ترکیب و دراماتیزه کردهایم بنابراین نیازی نیست که از زبان و واژگان ایلیاتیها به صورت کامل بهره ببریم یا در دام تقلید مصنوعی بیفتیم. از طرف دیگر نمیخواستم درگیر لهجهها هم بشویم یا خودمان را با مسائل حساسیت برانگیز قومیتی درگیر کنیم چرا که تجربه برخی سریالهای مشابه قبلی نشان داده بود که این موضوع چالش برانگیز خواهد شد.
وی عنوان کرد: بنابراین به این نتیجه رسیدیم که دیالوگها «سبکپرداخته» باشد یعنی به سمت یک سبک و سیاق متفاوت برویم. من یکسری عبارتها را از متون رسمی و محاورهای دوران قاجار و مشروطه استخراج کردم. از سوی دیگر با بهرهگیری از کتابهایی که به زندگی ایلات مناطق جنوب و غرب میپرداخت، از واژگانی استفاده کردم که برای مخاطبان عمومی همهفهمتر بود.
براهیمی ادامه داد: با این حال، نمیخواستیم به این بهانه که کار تاریخی یا عشایری میسازیم، در استفاده از این عبارتها هم زیادهروی کنیم؛ به این ترتیب وقتی بازیگر صحبت میکند شما کاملاً متوجه میشوید که کلامش کلام امروز نیست و مثلاً تهرانی هم صحبت نمیکند، اما راحت حرف میزند و مخاطبان هم کاملاً متوجه میشوند.
این نویسنده عنوان کرد: در کنار این موضوع، در ساختار دستوری جملات دست بردیم تا از آن حالت روزمره خارج شود. روند داستان، میزانسن و طراحی صحنه به گونهای است که اگر یک واژه محلی و مربوط به زندگی عشایر هم عنوان میشود، تماشاگر کاملاً معنای آن را میفهمد و به اصطلاح نیاز به زیرنویس و توضیح اضافه ندارد.
سریالی که قصهاش فراز و فرود دارد
وی درباره بازخورد مخاطبان نیز گفت: البته برای تحلیل بازخورد مخاطبان باید به پیمایشهای رسمی و آماری استناد کنیم، اما در صحبتهایی که برخی دوستان و اطرافیان داشتند، «آتش و باد» را یک اثر خوشداستان معرفی کردند یعنی سریالی که میخواهد قصه بگوید و قصهاش هم فراز و فرود و گرههای لازم را دارد.
این نویسنده در ادامه افزود: من در این سالها چه در تدریس و چه در نوشتههایم بر دو نکته تأکید داشتهام. اولین موضوع، قصهگو بودن اثر است. ایرانیها از دوران کهن یک ملت قصهگو بودهاند و فرهنگ چندهزارساله خود را در بستر همین قصهها به آیندگان منتقل کردهاند. ما شاهنامه را داریم که در دنیا نظیر ندارد. اتفاقاً در فرهنگ ایلیاتیها، شاهنامهخوانی جایگاه ویژهای دارد که در محتوا و عنوانبندی «آتش و باد» هم به آن اشاره میشود. این که سینمای ما در سالهای اخیر رنگ و لعاب غیرداستانی و غیرخطی گرفته را نمیپسندم. آثار نمایشی سینما و تلویزیون باید قصهگویی باشد.
ترکیبی از قصه و حماسه در دل مناسبات اجتماعی
براهیمی گفت: از سوی دیگر، حرکت به سمت ژانرهای تازه و احیای ژانرهای مغفول هم برایم اهیمت ویژهای دارد. ما تولیدات سینمایی و تلویزیونی که در بستر دشت و صحرا و بیابان میگذرد و در آن روستائیان و عشایر محوریت دارند را کنار گذاشتهایم در حالی که این فضاها و داستانهایی که در دل مناسبات اجتماعی و تاریخی آن مستتر است یک معدن بکر و سرشار است.
کرهایها و ترکیهایها در صنعت سریالسازی شان چه کردند؟
وی افزود: ما عیّاران و قصههایی مثل «سَمَک عیّار» یا «حسین کرد شبستری» را داریم که خصلتی حماسی و دراماتیک دارند و میتوانند مخاطبان را همراه کنند. نمونههای عالی این داستانهای سلحشورانه در زبان فارسی وجود دارد و فقط نیاز به تنظیم و تدوین آنها در قالب فیلمنامه است. وقتی این محتوای حماسی با قصهگویی همراه شود قطعاً کار ماندگار و پرمخاطبی خلق خواهد شد و حتی میتواند یک اثر فرامرزی شکل بگیرد. این همان کاری است که به شکلهای مختلف توسط کرهایها و ترکیهایها در صنعت سریالسازی رخ داده است.
نگاه حماسی و واقع گرایانه به انقلاب مشروطه
براهیمی عنوان کرد: ما در آثار ادبی و نمایشی خودمان همواره مشروطه را به عنوان یک پروژه شکستخورده تعریف کردهایم در حالی این جریان همچون سایر رویدادهای تاریخی شکست و پیروزی به شکل توامان دیده میشود. ضربههای زیادی خوردیم اما حماسههای فراوانی هم در نقاط مختلف کشور رقم خورد که باید به آنها بپردازیم. حرکتهای مردمی مربوط به انقلاب مشروطه فقط در تهران محصور نبود. در بوشهر، شیراز، تبریز، گیلان، ایلات بختیاری و سایر مناطق اتفاقات فراوانی در راستای وقایع مشروطه رخ داده که به جز کتابهای تاریخی، در بقیه آثار به آن توجهی نشده است درحالی که بسیاری از این خیزشها علیه استبداد و استعمار خصلتی مردمی داشته و اتفاقاً کامیاب هم بوده است.
وی در پایان گفت: در «آتش و باد» برای اولین بار با یک برانگیختگی حماسی به جریان مشروطه و وقایع پیش و پس از آن پرداخته میشود. البته این رویکرد، به شکل افراطی خوشبینانه و غیرواقعی نیست بلکه میشود همه جنبههای یک حرکت تاریخی را درنظر بگیرد. بنابراین اگر این نگاه انگیزهبخش به یک واقعه تاریخی با حماسه ترکیب شده و در قالب یک قصه جذاب ارائه شود، حتماً مخاطبان و جوانان را با هر سلیقه و سطح فکری به خودش جذب میکند.
ارسال نظر